عزیزم من موجب آب رفتن بچهها شدم
در این داستان "امی"، "نیک"، "راس" و "ران" گرفتار دستگاه آقای "سالینسکی" دانشمند میشوند که موجب آب رفتن و کوچک شدن همهچیز میشود. آنها که کوچک شدهاند، باغ خانه در نظرشان تبدیل به یک جنگل و ساقههای علفها در آن به بلندی درختان، بطریها به بزرگی قایقها و مورچهها به بزرگی بزهای کوهی شدهاند. آنها تلاش میکنند که خود را از این وضعیت برهانند و به اندازهی طبیعی خود بازگردند.