غریق سالهای دور (نمایشنامه حاضر حاصل نگارش عملی پایاننامه کارشناسی ارشد نگارنده در دانشگاه تربیت مدرس سال 1389 میباشد)
موضوع داستان حاضر، نمایشنامهای دربارة دفاع مقدس است. «رحمان» ناخدای کشتی است و «ابراهیم» آشپز کشتی و «خلیل» ملوان بیست و دو سالهای است که با هم در دریا سفر میکنند. «ابراهیم» و «رحمان» درد مشترک از دست دادن جوان خود را دارند و سالهاست روی دریا شناورند و در انتظار نشانهای از گمشدههای خود هستند. شبی کشتی دچار طوفان میشود و صدای عجیبی به گوش میرسد. ابراهیم که بارها با توهم جن و پری به سر برده است، هراسان است. ناگهان تنة نخلی به کشتی میخورد. تنة نخل که آغشته به جلبک و مرجان است، به کف لنج کشیده میشود و در عالم خیالات و واقعیات، «رحمان» با پاک کردن جلبلک مرجان، متوجه میشود جسم جوان هفده سالة خود، «ادریس» است که در جنگ در دریا غرق شده بود. به دنبال آن، پنج مرد و یک زن (اهل هوا) «ادریس» را داماد خود میخوانند و به «رحمان» اجازه میدهند تا نیمه شب با فرزند خود حکایتها بگوید.