قورباغه و موش: حکایتی از داستانهای بیدپای
موش و قورباغه در کنار چشمهای زندگی میکردند. موش صدای آواز قورباغه را خیلی دوست داشت. آن دو با هم دوست شده بودند. برای آن که وقتهایی که قورباغه در آب بود، از موش باخبر باشد، به پیشنهاد موش، طنابی را به پاهایشان بسته تا با تکانخوردن موش، قورباغه از او باخبر شود. چند روز گذشت تا این که کلاغی موش را شکار کرد و به خاطر طناب، قورباغه هم شکار شد. او از این که به پیشنهاد موش گوش داده بود پشیمان شد. اما پشیمانی دیگر سودی نداشت. کتابچة حاضر، مشتمل بر حکایتی از داستانهای «بیدپای» به زبان ساده برای کودکان دو گروه سنی «الف» و «ب» است.