سبد سفارش شما خالی است!

دو سال از زندگی «ماری» و دوقلوهای فرازمینی در سیاره زمین سپری شده بود. در این میان، ماری تصمیم گرفته بود به وضع و اوضاع زندگی خودش سر و سامانی داده و در زمان حال زندگی کند؛ نه اینکه به فکر آینده مبهم و وحشتناک ترسیم‌کرده در افکارش باشد. او باید زندگی در سیاره زمین را می‌پذیرفت و سیر طبیعی حیات را ادامه می‌داد و به فکر تأمین نیازهای کوچولوهای فضایی می‌بود تا اگر روزی «گورک» برای بازگرداندن آن‌ها به زمین بازگشت همه چیز روبه‌راه باشد. البته پدر چنین نظری راجع به گورک نداشت و از نظر او، گورک دیگر هیچ‌وقت به زمین باز نخواهد گشت و او، ماری و بچه‌ها را در زمین به حال خودشان رها کرده بود. از نظر پدر اعتماد ماری نسبت به گورک کاملا اشتباه بوده است. در این میان، ماری تصمیم گرفت به قولی که به آقای «رابرت» در سیاره آلفا داده بود، جامه عمل بپوشاند. بنابراین... .