گوهر شب چراغ
داستانهای تخیلی / داستانهای اخلاقی / افسانههای عامه
«میرزا قلمدون»، کارش نوشتن بود. همیشه کنار دستش یک قلمدون پر از قلمهای مختلف و مرکب و کاغذ بود. مردم شهر هر کتابی میخواستند پیش میرزا میبردند و او هم با دقت و حوصله فراوان یک نسخه زیبا از روی آن کتاب برایشان مینوشت. مردم، میرزا را دوست داشتند؛ چون مردی مهربان، درستکار و دانا بود. یکشب وقتی میرزا مشغول نوشتن بود... .