آوات توی قاب
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
مجموعة حاضر حاوی داستانهای کوتاهی با عنوانهای «مشتهایی که به در کوبیدند»، «رقص جوانههای لوبیا»، «یک مشت سوسک»، «آدم برفی»، «اتاق آجری»، «آوات توی قاب» و... است. در خلاصة داستان «آوات توی قاب» آمده است: «نگار» به همراه برادرش «نیما» و دوستش «کتی» برای گردش به کرمانشاه میروند. در جادهای که هیچ جنبدهای در آن نیست و وسط دو کوه بلند قرار دارد توقف میکنند تا غذا بخورند، ناگهان صدای بچهای شنیده میشود و نگار کنجکاو میشود و از آنجا که گرمکنندة غذا را فراموش کرده به بهانة گرم کردن غذا راه میافتد. بعد از مدتی به خانهای میرسد، زن خانه او را به خانه میبرد و غذایش را داغ میکند و در این میان غصة خودش را از فوت شدن پسر جوانش «آوات» تعریف میکند. فرزندی که تنها قاب عکسی از او به یادگار مانده است.