دست سرنوشت
داستانهای فارسی - قرن 14
دنیا، دختری 19 ساله، در خانوادهای زندگی میکند که وضع مالیشان نسبتا خوب است. دنیا دختری مهربان و دلسوز و ساده و باگذشت است که تا دیپلم درس نخوانده و دوبرادر به نام کیارش و آرش دارد. او خواستگارهای زیادی دارد و بیشتر اوقات با دوستانش به مسافرت و گردشهای تفریحی میرود. پدرش هم با مسافرتهای دنیا به هیچوجه مخالفت نمیکند و او را از دو پسرش بیشتر دوست دارد و برای دنیا احترام خاصی قائل است. مادر دنیا خیلی دوست دارد او ازدواج کند، به علت چشم و همچشمی با اقوام، میخواهد دنیا با یک خواستگار بیادب و زشت ازدواج کند. اما چون پدر دنیا مخالفت میکند بنای ناسازگاری و سرزنش را با دنیا میگذارد و شروع به آزار و اذیت او میکند. دنیا برای فرار از دست آزارهای مادر با دوستانش به مسافرت شمال میرود ولی دوستانش بعد از شنیدن ماجرا به دنیا سرکوفت میزنند. دنیا از آنها جدا میشود تا به خانهاش در تهران بیاید اما در راه بازگشت با «رونی» آشنا میگردد. رونی مهندس پروژههای ساختمانهای بزرگ است که برای طراحی یک ویلا به شمال رفته است. دست سرنوشت این دو را سر راه هم قرار میدهد تا دنیایی سرشار از عشق و مهربانی را با هم تجربه کنند.