زوال بشری
داستانهای ژاپنی - قرن 20م.
«اوسامو دازایی» که خود را یک بازنده معرفی میکند، حتی درحالی که احساس میکند خود از درک انسانها ناتوان است، زندگی به ظاهر عادی را روایت میکند. تلاشهای او با یوزو برای آشتی دادن با دنیای اطرافش از اوایل کودکی آغاز میشود، و در دبیرستان ادامه مییابد، جاییکه او «دلقک» میشود تا بیگانگی خود را مخفی کند و درنهایت منجر به یک اقدام انتحاری ناموفق در بزرگسالی میشود. او بدون احساسات، بیرحمیهای گاهبهگاه زندگی و لحظات گذرای آن از ارتباط و لطافت انسانی را ثبت میکند... . این رمان که بهصورت اولشخص روایت میشود، حاوی عناصر مختلفی است که پایه و اساس خودکشی را توصیف میکند، موضوعی که بهصورت مکرر در زندگی نویسنده اتفاق افتاده است. بسیاری معتقدند که این کتاب، وصیتنامه وی بوده است، زیرا دازایی اندکی پس از انتشار آخرین قسمت کتاب (که بهصورت سریال ظاهر شده بود) خودکشی کرد.