خاطرات خانه پدری
داستانهای فارسی - قرن 14
«یک احساس شیرین»، داستان دخترکی نه ساله است که برای اولینبار در ماه مبارک رمضان، که با تابستانی گرم مصادف است، باید روزه بگیرد. اولین روز روزهداری با وجود گرمای سخت و شدید، طولانی به نظر میرسد و او که لحظهای احساس میکند کسی در خانه نیست، تصمیم میگیرد با نوشیدن مقداری آب و خوردن چند دانه گیلاس گرسنگی و عطش خویش را برطرف کند، اما ناگهان حس میکند چشمانی نادیدنی، او را زیر نظر دارند. دخترک گرسنه و تشنه تا هنگام اذان مغرب به خواب میرود. هنگام افطار نگاه مهربان و پرافتخار پدر و مادر وی را تا عرش بالا میبرد. مجموعۀ پیش رو، علاوه بر داستان مذکور، دربردارندۀ چند داستان کوتاه دیگر با عنوان طفل معصوم؛ بارکا... دخترای خوبم؛ شب چله؛ و سیل اشک است.