شوکران عشق: داستان بلند
«کرامت» بعد از ازدواج با «عالیه»، به خاطر نازایی او و به خواست خود عالیه، از او جدا شد و با «سکینه»، که زنی بیوه و دارای چند فرزند بود، ازدواج کرد. «رئوف» و «آسیه» حاصل این پیوند بودند، اما بعد از چند سال، بهانهجوییهای سکینه منجر به جدایی آنها شد و کرامت به همراه دو فرزندش نزد عالیه بازگشت. آن موقع آسیه دو ساله بود و اولین صحنة جدایی از سکینه و رفتن نزد عالیه در خاطرش مانده بود. بعد از چند سال و با بزرگ شدن آسیه، به خاطر نداشتن امکان ادامة تحصیل در آن زمان برای دختران، پدر و مادر، او را به عقد پسری با نام «تورج» درآورند، اما بدخلقیها و عصبانیتهای وی بعد از ازدواج و حتی به دنیا آمدن فرزندی، مسیر زندگیشان را تغییر داد.