رز
داستانهای فرانسه - قرن 21م.
نامم رز است. این طور صدایم میزنند؛ رز، خیلی کوتاه. اهمیتی ندارد که چطور این قدر کوتاه شده، چرا که خیلی وقت است که کسی نامم را صدا نزده است. وقتی تنها هستم و همه خوابند، بارها نامم را با صدای بلند، اما نه با عصبانیت، تکرار میکنم. فقط برای این که آن را بشنوم. بعد از این تکرارها، دیگر شروع و اتمامی در کار نیست، پس ساکت میشوم و بقیه را در ذهنم ادامه میدهم. فکر میکردند شیطان را صدا میزنم، اگر صدایم را میشنیدند، قطعاً مجبور بودم دوره درمان خاصی را طی کنم و همه چیز نقش بر آب میشد.