تندپا و بادپا
داستانهای کوتاه آلمانی - قرن 20م.
پسر هفتسالهای به نام "تیم" که کوتاه و چاق است، از این که به خاطر ظاهرش مورد تمسخر دوستانش قرار میگیرد به سختی رنجیده است. پدر او که کفاش است، تصمیم میگیرد برای او کفشی دوخته و به عنوان هدیۀ تولد با فرزندش به جهانگردی با پای پیاده بپردازد. آنها نام تندپا و بادپا را برای خود برگزیده و راهی سفر میشوند. تندپا در کنار پدرش از مناطق زیبای بسیاری میگذرد و با زندگی در طبیعت و معاشرت با انسانهای مختلف و متفاوت درسهای بسیاری میگیرد. بادپای پدر در هر موقعیت برای فرزندش داستانهای عبرتآموز بسیاری میگوید و تیم، آهستهآهسته درمییابد آنچه که از ظاهر انسان مهمتر است رفتار، طرز فکر و اخلاق اوست. آنها پس از مدتها پیادهروی و گردش به خانه بازمیگردند و تیم که از این سفر درسهای بسیاری آموخته در بدو ورود، از رفتارهای همیشگی دوستانش دلگیر نشده و با خوشرویی با آنها روبهرو میشود. کتابچۀ حاضر، جلد 25 از مجموعۀ "رمان کودک" است.