صدای بهار

صدای بهار

موش‌ها - داستان / داستان‌های ترکی - ادبیات کودکان و نوجوانان / داستان‌های کودکان (ترکی)

موش کوچولو، خیلی تنبل بود. او همیشه در خانه می‌ماند و بیش‌تر وقت‌ها خواب بود. گاهی به طبقة پایین می‌رفت و از گذشته‌های قشنگ‌اش، از عمو «تومی» می‌شنید. عموتومی می‌گفت که او در یک روز زیبای بهاری به دنیا آمده است. اما موش کوچولو تا به حال بهار را ندیده بود. او نشانه‌های بهار را از عموتومی پرسید. عموتومی هم گفت بهار آمدنش را خودش خبر می‌دهد، تو باید صبر کنی. روزها گذشت، برف‌ها آب شد و درختان جوانه زدند. موش کوچولو در خانه منتظر آمدن بهار بود؛ اما خبری نمی‌شد. تا این که دوباره به خانة عموتومی رفت. عموتومی هم او را با خود به حیاط برد و گل‌ها و درختان زیبا و جوان را به او نشان داد و از آن به بعد موش کوچولو می‌دانست نشانه‌های آمدن بهار چیست. داستان حاضر برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.

قیمت چاپ: 6,000 تومان
نویسنده:

آیلا چناراوغلو

ناشر:

حوا

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

894.33

سال چاپ:

1394

نوبت چاپ:

2

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786005131284

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه