کارما
داستانهای فارسی - قرن 14
چنور، دختر پاک و معصومی بود که وفاداری و عشق به کنعان، پسر همسایهاش را در تار و پود گلهای قالی به هم گره میزد؛ اما دست تقدیر و رفتار تعصب گرایانه پدرش، نه فقط شد با کنعان ازدواج نکند، بلکه در ازدواج اجباری با پسر عمویش، آزاد و بارداری ناخواسته، مجبور به سقط جنین بشود و سرانجام، دختر معلولی را به دنیا میآورد که اسم مینت را برایش انتخاب میکند و به دلیل شرایط معلولیت فرزندش، پی در پی کارمای اشتباهاتش را پس می دهد.