مجموعه قصههای به یادماندنی
داستانهای کوتاه / افسانههای عامه / داستانهای تخیلی
سالها پیش، تجریش با شهر تهران فاصله زیادی داشت و عدهای از پولدارهای تهران در آنجا خانه ساخته بودند، ولی هنوز اکثریت با ساکنان قدیمی بود که زندگی روستایی سادهای داشتند. در آن زمانها مردی روستایی به نام مشهدی محمدعلی در تجریش زندگی میکرد که مردم به او مشدی ممدلی میگفتند. مشدی ممدلی طبق عادت روستاییان هر روز صبح زود از خواب بیدار میشد و در فصل پاییز و به خصوص زمستان چون کاری نداشت، در خیابانهای تجریش قدم میزد و بچههای کوچک دبستان را بغل میکرد و از جوی خیابان یا از جاهای لیز عبور میداد. در زمستانها که بچههای پولدار با اتومبیلهای آخرین مدل و گرم و راحت خود به مدرسه میرفتند، بچههای روستایی میبایست پیاده خود را به کلاسهای درس میرساندند. مشدی ممدلی از این وضع غصهدار بود. او تصمیم گرفت که مقداری از وسایل خانة خود را بفروشد و یک اتوبوس برای بچههای روستایی بخرد و آنها را به مدرسه برساند. او سرانجام یک اتوبوس خرید. اتوبوس با حل دادن روشن میشد و بچهها با خوشحالی شعری دربارة اتوبوس میخواندند. ماجراهای مشدی ممدلی با بچههای تجریش در این کتاب همراه با تصاویر، برای گروه سنی «ب» و «ج» به تصویر کشیده شده است.