پیرمرد ماهیگیر

پیرمرد ماهیگیر

روزی پیرمرد ماهی‌گیری یک مارماهی خیلی بزرگ را با قلاب گرفت و با تمام قدرت آن‌ را کشید. اما مارماهی به دلیل بزرگی، از قلاب جدا شده و به آن سوی کوه پرتاب شد. پیرمرد به دنبال مارماهی به راه افتاد و تا آن سوی کوه دوید و مشاهده کرد، مارماهی بر روی گرازی افتاده و باعث مرگ آن شده است. پیرمرد خوشحال شد که با یک تیر دو نشان زده است. او خواست برای حمل گراز از شاخه‌های پیچک به عنوان طناب استفاده کند. اما همین که پیچک‌ها را از زمین جدا کرد تعداد بسیاری سیب‌زمینی شیرین نیز از زیر خاک به همراه پیچک‌ها بیرون آمد سپس خواست برای بافتن یک سبد برای حمل سیب‌زمینی‌ها از گیاهی شبیه حصیر استفاده کند که در بین ساقه‌ها یک قرقاول همراه با تخم‌هایش را یافت. او گراز را بر پشتش انداخت، مارماهی را روی دست راستش گذاشت و بادست چپش زنبیل را گرفت که داخلش، قرقاول، سیب‌زمینی شیرین و تخم‌های قرقاول بود. سپس در بین راه مقداری شاخه‌ی خشک برای پخت غذا جمع کرد. وقتی به ده رسید همه‌ی مردم ده را برای خوردن غذا دعوت کرد. زمانی که او خواست آتش روشن کند از بین شاخه‌های خشک، سه راسو پیداکرد. پیرمرد با چهره‌ای شاد گفت: "چون من خیلی سخت کار و تلاش می‌کنم، خداوند این همه نعمت را به من عطا کرد". مردم ده با هم گفتند: "درست است. هرکس که خوب کار کند پاداش کار خود را می‌گیرد. بیایید بعد از این که غذاها را خوردیم، همه‌ی ما هم خوب کار کنیم". و بدین ترتیب مردم ده نیز تصمیم گرفتند، از آن پس خوب کار کنند. این داستان به همراه دو داستان دیگر به نام "حاکمی که داستان را بسیار دوست داشت" و "کوفته قلقلی" در کتاب حاضر به چاپ رسیده است.

قیمت چاپ: 600 تومان
نویسنده:

یواوجی اوکی

مترجم:

زهرا صفائی

ناشر:

گوهر دانش

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

895.635

سال چاپ:

1386

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

36

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789647605540

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه