محاکمه: بر اساس رمانی از فرانتس کافکا
در این نمایشنامه "یوزف "کارمند بانکی است که زندگیاش را به طور عادی و بی هیچ حادثه جالب توجهی میگذراند بامداد روزی که به انتظار ناشتایی نشسته است، ناگهان با دو مرد ناشناس روبهرو میشود که برای بازداشتش آمدهاند و از او میخواهند از حوزه قضایی خارج نشود و همواره در دسترس دادگاه باشد .یوزف، ابتدا گمان میکند که اشتباهی روی داده اما همین که موضوع را جدی میبیند، خود را تسلیم قانون و عدالت میکند و اطمینان دارد که قوانین و اصول اخلاقی به نفع او ـ که هیچ خطایی مرتکب نشده ـ رای میدهد . در جلسه دادگاه، قاضی که اصلا او را نمیشناسد حکم برائتش را صادر میکند و او میتواند زندگی عادی را از سر بگیرد ;اما به تدریج میبیند که همه جا گفت و گو از محاکمه اوست بی آن که بداند گناه واقعیاش چیست و ....