عکسی از یک آلبوم
داستانهای فارسی - قرن 14
راوی در این داستان، خبرنگار جوانی است که از وقایع مختلف زندگی خود سخن میگوید .او عشقی پنهانی در درون دارد و از زیباییها لذت میبرد .در عین حال، او آدم حساسی است و در وضعیت جنگ تحمیلی از برخی نارساییهای داخلی و فرصت طلبیهای اشخاص، داد سخن میدهد او از دختر همسایه خود که از آن به نام "دختر مینیاتوری "یاد میکند خوشش میآید .در حالی که امکان سخن گفتن با او ندارد .این جوان مجرد حوادث مختلف زندگی از جمله مرگ مادر را تجربه میکند و در پی آن به جد تصمیم میگیرد ازدواج کند تا شاید خلا مادر را پر نماید .او سرانجام با یکی از همکاران خود ازدواج میکند و او را نیز همانند دختر همسایه، دختر مینیاتوری قلمداد میکند، زیرا تجسم واقعی عشق را در او مییابد.