ماه بانو دختر آذربایجان
افسانههای عامه
در سرزمین آذربایجان «ماهبانو» با برادر خود «صمد» زندگی میکرد. آنها پدر و مادر خود را از دست داده بودند و با ارثی که از پدرش مانده بود زندگی خوب و راحتی داشتند. صمد که فردی تنبل و بداخلاق بود ماهبانو را به انجام دادن کارهای سخت خانه مجبور میکرد. سالها گذشت، ماهبانو پانزده ساله بود که جنگ شروع شد. صمد از ده فرار کرد و ماهبانو را تنها گذاشت. در یکی از روزها که ماهبانو برای آوردن آب به چشمه رفته بود، سربازی زخمی دید و به پرستاری او پرداخت. سرباز زخمی «آیدین»، فرمانده سپاه ایران بود که از محاصره دشمن خود را نجات داده بود. با آمدن آیدین و اتفاقات متعاقب آن زندگی ماهبانو در مسیر جدید و دلخواهش قرار گرفت. کتاب حاضر با تصاویر رنگی و موضوع افسانههای عامّه برای کودکان گروه سنی (ب) و (ج) به نگارش در آمده است.