جوجه پرطلا و موش زبل
داستانهای آموزنده / داستانهای حیوانات
«جوجه پرطلا» با دقت به رودخانه نگاه کرد و متوجه شد که در رودخانه از آب و ماهیهای قرمز و خوشگل خبری نیست. او به راه افتاد تا علت را از حیوانات جنگل بپرسد. به نزد قورباغه رفت و فهمید که شب قبل طوفان آمده و باعث شده تا چند درخت در رودخانه بیفتند و جلوی آب را بگیرند. بنابراین آب از جای دیگری عبور میکند. موش زبل گفت: من با کمک دوستانم این درختان را از سر راه آب رودخانه برمیداریم. سرانجام با تلاش و کمک همة موشها،موانع برداشته شد و رودخانه از آب و ماهی پرشد. مخاطبان این داستان گروه سنی «ب» هستند.