غول خودخواه
در زمانهای قدیم در سرزمینی دور، باغ زیبا و دوستداشتنی وجود داشت که متعلق به همة بچهها بود. بچهها به آنجا میرفتند و بازی میکردند. تا این که یک روز غولی وارد آنجا شد. او با خودخواهی تمام بچهها را بیرون کرد و دورتادور باغ را دیواری کشید تا کسی به آنجا وارد نشود. چند سال گذشت و بهار به باغ نیامد. باغ سرد و یخزده شده بود و غول قصر ما از این موضوع ناراحت بود. تا این که یک روز بچهها به آنجا آمدند و درختان با دیدن آنها شکوفه زدند و گلها روییدند. غول خودخواه با دیدن این صحنهها پشیمان شد و دیوار را خراب کرد تا همه بتوانند از زیباییهای باغ استفاده کنند. این داستان تخیلی برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.