باید حرفای دیشبمو جدی میگرفتی!
داستانهای فارسی - قرن 14
در این رمان نویسنده به موضوعاتی چون تعصب شهری و تعصب عشیرهای و تضییع حقوق زنان پرداخته است. این رمان درباره زنوشوهری است که برای دیدار با خانواده عید نوروز سال 83 به آبادان سفر میکنند اما در روستایی نزدیک شهر، متوجه شلوغی جمعیت اعراب میشوند و ماجرا از اینجا آغاز میشود و اتفاقات عجیبوغریبی برایشان در این سفر نوروزی میافتد.