افسون چشمان شیما
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان درباره پسری به نام «پویا» است که دلباخته دختری اشرافزاده به نام «شیما» میشود؛ این در حالی است که «بهرنگ» پسرعموی شیما نیز دلباخته اوست. بهرنگ با طرح نقشهای باعث میشود تا «شهاب» برادر شیما به قتل برسد و قاتل پویا معرفی شود. شیما با بهرنگ ازدواج میکند و پویا به زندان میافتد؛ او در زندان ادامه تحصیل میدهد و شیما از بهرنگ صاحب دختری میشود که نمیتواند حرکت کند؛ سالها میگذرد و بهرنگ و خانوادهاش دچار یک سانحه رانندگی میشوند و... .