قورباغه نگهبان
داستانهای تخیلی
لوبی هشتساله، اتاق پشتی خانه را که ساکت و آرام است، برداشته است. این سکوت و آرامش مدت زیادی به طول نمیانجامد. هر روز ساعت چهار صبح، قورباغهای شروع به خواندن میکند. این صدا لوبی را کلافه میکند و خواب او را برهم میزند. وقتی لوبی ماجرا را برای پدربزرگ خود تعریف میکند، پدربزرگ به او میگوید که شاید قورباغه طلسمشده است. اما لوبی که بزرگ شده، دیگر این حرف را باور ندارد و سعی میکند قورباغه را از آنجا دور کند. او تصمیم میگیرد که قورباغه را به برکهای دوردست ببرد و در آنجا رها کند. این کتاب برای دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.