ایستگاه آخر
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مشتمل بر چند داستان کوتاه فارسی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «ایستگاه آخر»، «خلسه»، «مترسک»، «سلول»، «ملحد»، «نفسهای مرگ»، «ضیافت»، «تحول»، «حجره خالی»، «قفس»، «پدربزرگ؛ کلاغ، چشمه و زندگی» عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب هستند. در داستان «ایستگاه آخر» میخوانیم: «صبح روز اول پاییز هوا تاریک و روشن بود و باد خنکی میوزید. «سارا» همچنان که بند کولهپشتیاش را سفت میکرد تا به سمت مدرسه راه بیفتد این حرفهای مادرش را هم در ذهن مرور میکرد».