تقاطعهای تنهایی
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
در ابتدای بعدازظهر یک روز یکشنبه در ماه ژوئن «جک کنیسون» در ماشین اسپرت خود مینشیند و به سمت پورتلند که تقریبا یک ساعت با محل زندگیاش فاصله دارد میرود تا یک بطری نوشیدنی بخرد. او ترجیح میدهد این فاصله را برود تا اینکه در فروشگاه و بقالی محله خودشان در کرازبی ایالت مین با «اولیو کیتریج» روبهرو شود و یا حتی با آن زن دیگر که دو بار در فروشگاه دیده بود همصحبت گردد. او همانطور که رانندگی میکرد چیزی که تقریبا میشد گفت آرامش است بر او نازل میشود. وقتی به پورتلند میرسد ماشیناش را پاک میکند و در کنار آب به پیادهروی مشغول میشود. در مسیر پیادهروی مردمی را میبیند که بیشتر آنها جوان هستند و به نظر میرسد که همه با یکدیگر صحبت میکنند، و... .