گلبهار: مجموعه داستان
داستان های کوتاه این کتاب طی سال های 72 تا62 به قلم مؤلف نگاشته شده اند. اولین قصه با عنوان«گلبهار»، سرگذشت دخترک نوجوانی اهل شمال است که در اثر یک بیماری نابینا می شود. خانواده ی«گلبهار» با کار در شالیزارهای برنج روزگارشان را سپری می کنند. تا این که پریشان خاطری مادر به دلیل نابینایی دخترش او را به کام مرگ می کشاند. پدر به«گلبهار» قول می دهد پس از فصل درو، به پابوسی امام رضا(ع) بروند تا شفای دخترش را بگیرد. امید زیارت آن قدر ذهن دخترک را مشوش و مشتاق می سازد که در رویای شبانه راهی سفر زیارتی مشهد می شود و با دخیل شدن پشت پنجره فولاد، در عالم خواب شفای چشمانش را می گیرد.