سبد سفارش شما خالی است!

«هیبی» اسب آبی بود و در آفریقا زندگی می‌کرد، جایی که هوا خیلی گرم است. در طول روز او در آب می‌ایستاد تا خنک شود. گاهی اوقات هم که هوا خیلی گرم می‌شد به داخل آب فرو می‌رفت، یکروز یک پرنده به او پیشنهاد داد که اگر خودش را گلی کند بیش‌تر خنک می‌شود. پرنده درست گفته بود، اما وقتی آفتاب به هیبی تابید گل‌های روی بدن هیبی خشک شدند و هیبی خلی ناراحت بود چون خیلی کثیف شده بود. میمون به کمک هیبی آمد و او را با آب و صابون شست و یک حلقة گل بر گردنش انداخت و لبة دم هیبی یک پاپیون بست تا او را خوشحال کند. این داستان برای گروه سنی «ب» نوشته شده است.