خدا اینجاست: مجموعهی سه فیلمنامهی کوتاه
در داستان موش صحرایی یک خانوادة پنجنفری با شنیدن صدای شلیک ضدهوایی و آژیر خطر به زیرزمین خانه پناه میبرند. دختر هفتساله با برادر چهارسالهاش بیصدا مشغول بازی هستند. ناگهان انفجاری رخ میدهد و دیوار روی سر کودک چهارساله میریزد. بقیة افراد خانواده به چادرهای جنگی میروند. مدتی بعد دختربچه برمیگردد و در حین عبور از ویرانه، موش صحرایی بزرگی را میبیند که مشغول خوردن چیزی است. او به ویرانة خانة خود میرسد و لباس برادر کوچک خود را پیدا میکند. یک چوبدستی برمیدارد و همچون نگهبانی ساعتها به مراقبت مینشیند. او در مقابل اصرار پیرمرد برای رفتن به خانهاش مقاومت میکند و همچنان با چوبدستی مراقب است که موش صحرایی به جسد برادر کوچکش نزدیک نشود. این کتاب مجموعة سه فیلمنامة کوتاه با این عناوین است، داستان یک روز تعطیل، موشهای صحرایی و خدا اینجاست.