سال نو با نیکولا کوچولو
داستانهای اجتماعی / جشنها / داستانهای کودکان (فرانسه) - قرن 20م.
پدر و مادر نیکولا برای دیدن کسی میروند و نیکولا را به آقای بلدور، دوست بابای نیکولا میسپارند تا از او مراقبت کند. بلدور میگوید که در این فرصت نیکولا را حسابی تربیت خواهد کرد. پدر به نیکولا گوشزد میکند که با آقای بلدور مودب باشد. حین بازی فوتبال در حیاط، موقع شوت توپ، آقای بلدور شیشه را میشکند. او به نیکولا میگوید که اگر به خانمش بگوید که شیشه را او شکسته به نیکولا آبنبات خواهد داد. اما نیکولا میگوید که دروغ کار بچههای بیتربیت است. خانم بلدور ماجرا را میفهمد. نیکولا و آقای بلدور چندین بازی دیگر را نیز با هم انجام میدهند و آقای بلدور سرانجام تاوان دردناکی به علت مودب و باتربیت بودن نیکولا میدهد. در این مجموعه، داستانهای دیگری از نیکولا با نامهای بابانوئل عزیز، عید نیکولا، سینما، مامانبزرگ، امتحان حساب و... میخوانیم.