بازی مهره شیشهای
داستانهای آلمانی - قرن 20م.
حوادث این رمان در قرن بیست و سوم میلادی میگذرد و نویسنده خواننده را با خود به سرزمین کمال مطلوب که به آن نام «کاستالیا» داده، میکشاند، سرزمینی که مشتاقان عالم معنا، دور از غوغای جهان در آن سکونت دارند؛ این سرزمین نمایشی از تلفیق فلسفه غرب با عرفان شرق، زیبایی با افسون، فرمولهای دقیق علمی با ترنم موسیقی است. سرگذشت قهرمان کتاب سرگذشتی است که نویسنده خود آرزوی آن را در سر میپروراند. نظر نویسنده آن است که بشر در هیچ مرحلهای از زندگی نباید عقب بماند و پیوسته باید در دایرهای جدید نفوذ کند، همچنان که در «بازی مهره شیشهای» مهرهها باید پیوسته پیش بروند، زیرا سرشت توقف را نمیشناسند.