افسانههای تالشی
روزی دختران آبادی دور هم جمع شده بودند. دختر کدخدا پیشنهاد میکند که اگر کسی به تنهایی بالای کوهستان برود و در آنجا غذا درست کند و بازگردد یک سکة اشرفی جایزه میگیرد. از میان آن جمع یکی از دخترها، که به تازگی نامزد کرده بود، این پیشنهاد را میپذیرد. این خبر به گوش نامزد دختر میرسد. او نیز بدون آن که دختر متوجه بشود همراه او به کوهستان میرود تا شهامت همسر آیندهاش را ارزیابی کند. پس از مدتی آن دو با یکدیگر ازدواج میکنند. روزی مادرشوهر دختر به او میگوید مراقب غذا باشد، اما دختر بهانه میآورد که از قلقل قابلمه میترسد. مرد با شنیدن این حرف میگوید: تو به تنهایی به کوهستان رفتی، غذا درست کردی و خوردی و از گرگها و مردگان هم نترسیدی، حال از قلقل قابلمة غذا میترسی. نگارنده در مجموعة حاضر 30 افسانه تالشی را تحت عناوینی چون: تعریف نابجا؛ از من نترس، از پشتسری بترس؛ عموحسن سادهلوح؛ کچل حیلهگر؛ پری و آدمیزاد؛ و جدال با دیو به رشتة تحریر درآورده است. داستان مذکور تحت عنوان «عروس بهانهگیر» یکی از آنهاست.