"هایدی" و کلارا
داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای اجتماعی
کتاب حاضر، قسمت سوم از سرگذشت "هایدی "است .در این بخش از داستان، هایدی به همراه "خاله اته "به فرانکفورت میرود تا با دخترک معلول و ثروتمندی به اسم "کلارا "همبازی شود .کلارا مادرش را در یک تصادف از دست داده و خودش نیز از ناحیه پا معلول شده، از سوی دیگر پدرش که به تجارت مشغول است ناگزیر اغلب ایام سال را در سفر میگذراند از همین رو، کلارا برای فرار از تنهایی به همدم و همصحبتی نیاز دارد .به زودی میان او و هایدی انس و علاقهای شدید شکل میگیرد به طوری که سختگیریهای سرپرست کلارا یعنی دوشیزه روتن مایر هم نمیتواند در این دوستی خللی ایجاد کند .در پی آن، ماجراهایی روی میدهد که داستان براساس آن ادامه مییابد .این داستان به گونه مصور و رنگی برای کودکان به طبع رسیده است .