کیانا به مدرسه میرود
داستانهای کودکان و نوجوانان
یکروز صبح در روزنامه مطلب مهمی نوشته شده بود که مادر آن را برای کیانا میخواند: "بچههایی که تا پایان شهریور ششسالگی را تمام میکنند برای رفتن به مدرسه آماده باشند" کیانا از مادرش میپرسد که من هم میتوانم به مدرسه بروم و مادر میگوید، بله عزیزم تو چند ماه قبل ششساله شدهای. فردای آنروز کیانا، مادر و برادر کوچولویش به مدرسه رفتند. در دفتر مدرسه مادر فرم ثبتنام را پر کرد. خانم مدیر خیلی مهربان بود، او با کیانا دربارهی خوبیهای مدرسه صحبت کرد و به کیانا گفت: "تو در مدرسه دوستان خوبی پیدا خواهی کرد و چیزهای زیادی یاد خواهی گرفت".