توسکا
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر ماجرای زندگی دختری به نام «توسکا» است. «توسکا» دختر جوان و زیبایی است که به همراه خانواده در لنگرود زندگی میکند. او در حادثهای، یک دست خود را از دست داده است. «پروفسور شاندو»، با ظاهری عجیب، به همراه کتابش، هرچند وقت یک بار به لنگرود میآید. او ادّعا دارد که میتواند سر بریده را دوباره بچسباند. شاندو با رفتارهای عجیبش در جستجوی آب حیات و دیدار با خضر پیغمبر است. پدر و مادر توسکا با شنیدن تردستیها و جادوگریهای شاندو، توسکا را به عقد او درمیآورند تا بتواند دست بریدة او را بچسباند. این ماجرا به گونهای پیش میرود که توسکا و خانوادهاش را مطیع شاندو میکند و بعد از مدّتی توسکا باردار شده و در زندگی بدون عشق خود صاحب دو فرزند میشود. در حالی که پروفسور شاندو به سفرهای خود ادامه میدهد، عشقی عمیق بین توسکا و «هادی»، یکی از اهالی، شکل میگیرد. امّا وجود شاندو و اعمال او موجب اتفاقهای شومی در زندگی توسکا و هادی و اهالی لنگرود میشود.