خورشید کرسی بی‌بی

خورشید کرسی بی‌بی

شب «یلدا» بود همگی تصمیم داشتند به خانة بی‌بی «خورشید» بیایند، اما او چیزی برای پذیرایی و حتی گرم کردن کرسی نداشت. بی‌بی با خورشید دوست بود و همیشه با او درد و دل می‌کرد. آن روز هم از بی‌چیزی نزد خورشید سخن گفت و خورشید به او یادآوری کرد که خدا بزرگ است و همیشه به انسان‌ها کمک می‌کند. ناگهان نخ‌هایی نازک و نورانی از کنار ترک‌های سقف تا بالای چرخ پنبه‌ریسی بی‌بی پایین آمدند و بی‌بی آنها را مثل کلاف کرد و در کرسی گذاشت و کرسی گرم شد. بچه‌ها از راه رسیدند، هرکسی چیزی برای پذیرایی برای شب یلدا با خود آورد. بی‌بی خورشید خوشحال بود. همگی شب یلدا را کنار هم به خوبی گذراندند و قصه‌ای که بی‌بی بازگو نمود آن شب را گرم‌تر از گرمی کرسی کرد.

قیمت چاپ: 1,500 تومان
نویسنده:

سرور پوریا

تصویرگر:

مانلی منوچهری

ناشر:

نازنین

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

20

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786009049608

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف