گروه هفت
داستانهای فارسی - قرن 14
آنجلا سیمون زمانی که ده ساله بود، در بمباران و حملة آمریکا به عراق شاهد قتلعام خانوادهاش بود. بعد از آن او مدتی در یک اردوگاه زندگی کرد، تا این که ژنرال باسابقه و عالیرتبة ارتش آرمدیکا او را برای همبازی نوهاش «مارگریت» به آمریکا به شهر نیویورک فرستاد. اما خبر کشته شدن ژنرال به دست نیروهای عراقی و هموطن آنجلا باعث شد، او را در یک شب سرد زمستان از خانه بیرون کنند و او درخیابانهای موحش و غمناک نیویورک آواره شد. پس از آن، آنجلا با بدبختی و به مدت سیزده سال زندگی کرد تا این که به جوانی زیبا، چالاک و باهوش تبدیل شد و رهبری گروه هفت را برعهده گرفت؛ گروهی که هدفش رسیدن به صلح و دنیای عاری از جنگ بود. او و دوستانش برای رسیدن به این هدف دست به اقداماتی زدند که در این کتاب به تصویر کشیده شده است.