عشق، غم و مرگ
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
داستان این کتاب با ورود امیر به خانهی مونا و روبرو شدن با جسد او آغاز میشود؛ آنهم در شبی که قرار است در یک مهمانی بطور رسمی نامزدی امیر و پوران اعلام گردد. در ادامهی داستان امیر از عشق قدیمی خود به مونا میگوید. از اینکه چگونه مونا به این عشق پشت پا زد؛ چگونه امیر بر اثر دوری از مونا منزوی و افسرده شد و به مشروب و مواد مخدر روی آورد؛ چگونه دوباره سرپا ایستاد و به تحصیلات خود در رشتهی پزشکی ادامه داد و چگونه با پوران آشنا شد و دوباره تصمیم به ازدواج گرفت. در آخر داستان نیز متن نامهای که امیر را به خانهی مونا کشاند و با جسد او روبرو کرد بازگو میگردد. در این نامه مونا به دلیل کناره گرفتن از عشق امیر اشاره میکند و علت رفتارهای خود در آن زمان را توضیح میدهد.