نفس بکش
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان حاضر، ماجرای زندگی دختری به نام «روشا» است. روشا در کودکی پدر و مادرش را از دست میدهد و در کنار عمّه و پسر او «ایلیا» بزرگ میشود. مدتی بعد روشا برای تحصیل در رشتة معماری به پاریس رفته و همزمان در رشتهای رزمی فعالیت میکند. روزی او به پیشنهاد استادش، که بیمار است، برای دادن هدیهای نزد استاد «شیهان» میرود. در آن شب او با رزمیکار و کاراتهبازی آشنا شده و این آشنایی در سکوت ادامه مییابد و عشقی عمیق در روشا به وجود میآورد. همزمان با درگیر شدن در این عشق، او به ایران فرا خوانده میشود تا به دیدار عمّهاش برود. عمّه به سرطان مبتلا شده و لحظات آخرین عمر خود را میگذارد. با این حال با شادی منتظر معجزة سلامتی است. روشا به ایران باز میگردد و درگیرهای ذهنی او برای دور بودن از مرد مورد علاقهاش شروع میشود.