غرور و تعصب
داستانهای انگلیسی - قرن 19م.
آقا و خانم بنت، پنج دختر داشتند. جین و الیزابت بزرگتر از سه خواهر دیگر بودند و زیباتر و سنگینتر. چندی بود که در همسایگیشان در باغی به نام ندرفیلد، مردی سرشناس و ثروتمند به اسم چارلز بینگلی زندگی میکرد که بسیار با محبت و خوش چهره بود. خانم بنت میکشید تا هر طور شده، مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند. در یک مهمانی که بینگلی ترتیب داده بود، خانواده بنت نیز حضور داشتند. آقای دارسی...