عشق یا ثروت
داستانهای فارسی - قرن 14
خانوادة کمند از روزی که به تهران آمده بودند، فقر و نداری، همة شخصیت و غرور آنها را پایمال کرده بود. شرایط نامناسب ذهنیت آنها را نسبت به رفتار دیگران و حتی به صحبتهای آنها خراب کرده و هر عکسالعمل و برخورد دیگران را به حساب ترحم و دلسوزی میگذاشتند. آنها با وجود این که در یک روستای کوچک و محدود بزرگ شده بودند، دیدگاهی فراتر و نامحدود داشتند و همة آنها هدفهایی را دنبال میکردند که رسیدن به آن آرزوها برای یک روستایی بسیار سخت و شاید غیرممکن بود. امید که نوید عشقی واقعی را به کمند داده بود، در مراسم خواستگاری با دیدن وضع زندگی آنها با نگاه سردی برای همیشه او را ترک کرد و در پی آن کمند تصمیمی گرفت که زندگی او را دگرگون کرد و ماجراهایی را برای او به وجود آورد که در این کتاب میخوانیم.