پاییز همیشه غمانگیز نیست
این کتاب، داستان مردی به نام "رامین" است که به عنوان راننده نزد مهندسی کار میکرد. روزی مهندس توسط دو خلافکار مورد هدف قرار میگیرد. او از "رامین" میخواهد آن دو را پیدا کرده و به او تحویل دهد. "رامین" توسط زن مطلقهای که قبلا صیغهی یکی از خلافکاران بوده، آنها را مییابد و پس از تحویل دادن آن دو، با آن زن ازدواج میکند.