من غلام قمرم
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان، حکایت زندگی دختری از بازماندگان قجری به نام «ماه رخسار» است که پدرش از همراهان میرزا کوچک خان جنگلی بود و با بیماری وبا، جان داد و همسرش«مریم بانو» و یگانه دخترش را در تبریز تنها گذاشت تا ماه رخسار در آن دوران پرآشوب جنگ جهانی و روزگاران قحطی و بیماری، به زندگی ادامه بدهد. دختری که عاشق نوشتن است و برای هفتهنامهای در تهران به نام «ایران فردا» با نام مستعار«م.پ» مطلب مینویسد... .