ماهپیشونی، سیندرلا، ابروکمونی
در این داستان، مریم که مادرش را در اثر حمله عراقیها در قصرشیرین از دست داده است با نامادری و خواهر ناتنیاش (دردانه) در جنوب شهر، جایی نزدیک عبور قطار و ریلهای راهآهن زندگی میکند، او عروسکی پارچهای به نام "ماهپیشینی "دارد که از مادرش به یادگاری مانده است .از همین رو، برای آن که مریم یاد و خاطره مادرش را فراموش کند، ماهپیشونی را به چاه میاندازد و سعی میکند عروسک جدیدی را که بچههای محل از کنار اتوبان پیدا کردهاند و "سیندرلا "نام دارد به مریم بدهد تا بدین ترتیب فکر ماهپیشونی از ذهن مریم خارج شود .اما پس از چندی مریم ماهپیشونی را باز مییابد، سپس ماجراهایی روی میدهد که داستان بر اساس آن تدوین شده است .