پسر باهوش
قرآن - قصهها / داستانهای مذهبی / سلیمان، پیامبر - داستان
در سرزمین فلسطین، پادشاهی مهربان، عاقل و عادل حکومت میکرد. پادشاه شخصا به کارهای مردم رسیدگی مینمود و از کسی حقی ضایع نمیشد. پادشاه، پسری باهوش به نام سلیمان داشت. پادشاه علاقة زیادی به او داشت و در کارها با سلیمان مشورت میکرد. یک روز دو نفر به علت اختلافی که داشتند نزد پادشاه آمدند. داستان اینگونه بود که گوسفندان مرد چوپان، مزرعة کشاورز را از بین برده و محصولات او را نابودکرده بودند. پادشاه چند روز فکر کرد، اما نتوانست راه حلی بیابد، تا این که سلیمان باهوش که بعدها از طرف خداوند ماموریت یافت که مردم را راهنمایی کند راهحلی ارائه داد و باعث آشتی آن دو نفر شد. این داستان با موضوع داستانهای مذهبی، همراه با تصاویر برای دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.