از زبان باد
در این کتاب، حکایت دختری به نام "نغمه" بازگو میگردد که از نیویورک به شمال ایران آمده با پسری به نام "خسرو" آشنا میشود. پدر "نغمه" سالها پیش درتصادفی به رودخانه پرت شده و ناپدید گشته است. اندکی بعد، مادر نغمه به شمال میآید و در آنجا با دیدن پدر خسرو که شباهت بسیاری به همسرش دارد، تصور میکند او همسرش است. اما پدر "خسرو" کتمان میکند. مادر "نغمه" به دنبال مدرکی میگردد تا گفتهی خویش را به اثبات برساند. تا این که....