مسابقه خرگوش و لاکپشت
داستانهای حیوانات / غرور و تکبر - داستان / داستانهای کودکان و نوجوانان
کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. این داستان از این قرار است که در یکی از روزهای تعطیل که فصل درو است خورشید با ملایمت در آسمان میتابید و در ضمن باد ملایمی هم میوزید، پرستوها در آسمان آواز میخواندند و زنبورها در میان سنبلههای گندم میچرخیدند و خلاصه همه موجودات از این وضعیت طبیعت شاد و خوشحال بودند در این میان آقا لاکپشت هم خوشحال و خرسند بود او در جلوی خانهاش ایستاده بود و درحالیکه سرش را از لاکش بیرون آورده بود از نسیم صبحگاهی لذت میبرد.