حکایت نوشین روان و بوزرجمهر (پنج حکایت، به استناد شاهنامه)
داستانهای فارسی - قرن 14 / فردوسی، ابوالقاسم، 329؟ - 416ق. شاهنامه - اقتباسها
شبی «نوشین روان» در خواب دید که گرازی در کنارش نشسته و در بزم او شریک است. نوشین روان فرستادگان خود را به اطراف روانه کرد تا تعبیر خواب را بیابند. یکی از فرستادگان که نامش«آزاد سرو» بود به شهر مرو رفت و کودکی بزرگزاده را یافت که«بوزرجمهر» نام داشت. کودک ادعا کرد که تعبیر خواب را میداند و با سرو آزاد به نزد شاه رفت. بوزرجمهر به نوشین روان گفت: در بارگاه شما مرد جوانی هست که خود را آرایش و جامهی زنان به شکل زن درآوردهاست. نوشین روان غلام زننما را یافت و به دارآویخت تا دیگر کسی به دنبال گناه نرود و نام بوزرجمهر در دیوان شاه و در کنار نام موبدان راهنما نوشتهشد. داستان بالا یکی از پنج حکایتی است که به استناد شاهنامه و در این مجموعه به رشتهی تحریر درآمدهاند. وقایع داستانها جنبهی تاریخی دارند و در برههایی از زمان به وقوع پیوستهاند.