دختر دشت
این رمان درباره دخترکی است از نژاد انسان و "فولک". فولکها به اعتقاد مردم موجوداتی هستند که در دشت زندگی میکنند و عمری طولانی دارند و خود را از دید انسانها پنهان میکنند. "ساسکی" شخصیت این کتاب، موجودی است که مادرش یک فولک و پدرش یک انسان بوده است. بدین ترتیب او نه توانایی زیستن با فولکها را دارد و نه میتواند با انسانها زندگی کند. به همین دلیل فرمانروای فولکها تصمیم میگیرد او را نابود سازد از همین رو در یک شب سرد زمستانی ساسکی را به شکل نوزاد انسان در میآورد و در گهواره یک نوزاد انسان میخواباند و نوزاد انسان را به میان فولکها میبرد. از این جا دوره جدیدی در زندگی ساسکی شروع میشود. او به تدریج که بزرگ میشود به تفاوتهای خود با دیگر انسانها پی میبرد. مردم اطرافش نیز او و خانوادهاش را طرد میکنند. تا این که...