خاندان چنچی
نمایشنامه حاضر، شرح واقعهای است که در سال 1599در دوران حکومت پاپ کلمنت هشتم روی میدهد .ماجرا از این قرار است که "چن چی "مردی است سالخورده که در قصرش زندگی میکند، اما او پس از آن که عمری را به هرزگی و شرارت سپری میکند، عاقبت دستخوش نفرتی سرکش از جانب فرزندانش میشود . دخترش "بئاتریچه "پس از تلاشهای طولانی و بیهوده برای فرار از آنچه او کلهدار شدن مدام تن و ذهن میپندارد، عاقبت با یاری نامادری و برادرش، کمر به قتل پدر میبندد .بئاتریچه در واقع انسان مهربان و نازک طبع است ; موجودی که برای پرستش و ستایش ساخته شده اما این گونه در اثر جبر و ستم، از طبیعت خود دور میشود .جرم او خیلی زود آشکار میگردد و با وجود شفاعتهای بلند پایگان رم، او و همه کسانی که شریک جرماند به مرگ محکوم میشوند . این در حالی است که پدرش "چن چی "در دوران زندگی بارها به خاطر قتلهای گوناگون، عفو خویش را به قیمت چند صد هزار سکه زر، از پاپ خریداری کرده بود .شاید انگیزه پاپ برای کشتن بئاتریچه این باشد که حس کرده خزانهاش از یک منبع سرشار درآمد بیبهره گشته است .